هزینه انسانی جنگ علیه ایران
منبع: اخبار کنسرسیوم*
برگردان: تارنگاشت مهر
۲۳ اوت ۲۰۱۲
اختصاصی: همزمان با تهدیدات اسرائیل مبنی بر بمباران ایران، صاحبنظران آمریکایی بار دیگر در مورد ضرورت جنگ داد سخن میدهند و در مورد تاکتیکهای نظامی فکر میکنند. الیزابت موری تحلیلگر سابق اطلاعاتی ایالات متحده میگوید، آنها قطعیت رنج تودههای وسیع مردم را، که از زمان جنگ ویتنام به فراموشی سپرده شده است، از چهارچوب تحلیلها و بررسیهای خود خارج ساختهاند.
الیزابت موری**
در اواخر سال ۲۰۰۲، درست پیش از بهراه افتادن کمپین «ترس و وحشت» ایالات متحده علیه عراق، من برای پیوستن به یک نشست تحلیلگران اطلاعاتی و شرکت در تمرین «بازیهای جنگ» علیه عراق، به دانشکدهٔ جنگ ارتش آمریکا در کارلایل، پنسیلوانیا، دعوت شده بودم. به ما نقشهای مشخصی داده شده بود و از ما خواسته شده بود که سناریوهای متعدد سیاسی و دیپلماتیک را که ممکن بود در خلال حملهٔ آمریکا به عراق صورت گیرد، «بازی» کنیم.
مرد قوی هیکل و قدبلند عراقی ـ آمریکایی که بهعنوان شاهد در آخرین روز کنار من نشسته بود، به آرامی اظهار داشت: «همهٔ اینها فقط از مسائل استراتژیک، سیاسی و نظامی حرف میزنند، هیچکس از صدها هزار مردم ـــ مردم (کشور) من که خواهند مرد ـــ حرفی نمیزند.»
صحبتهای او عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار داد و اشکهایی که از زیر عینک تیرهاش از چشمهایش سرازیر شد باعث شد که ناگهان احساس شرمندگی کنم و از فقدان کامل توجه به عراقیها آگاه شوم. تلاش کردم که برای تسلای او چیزی بگویم اما نتوانستم.
بعد از این همه سال، با نزدیک شدن به پرتگاه یک جنگ مرگبار دیگر، آن واقعه دوباره باعث عذاب من شد. آیا ما بار دیگر به خود اجازه میدهیم که چشمانمان را بهروی فاجعهٔ مرگبار جنگ ببندیم؟
با موضعگیری دیوانهوار رهبران اسرائیل در مورد احتمال حملهٔ نظامی به ایران، ما شاهد گمانه زنی صاحبنظران، کارشناسان و مفسران در مورد چگونگی حملهٔ اسرائیل هستیم. آنها بهدنبال یافتن معنی لفاظیهای فتنهگرانهٔ «اهود باراک» وزیر دفاع و بنیامین نتانیاهو نخستوزیر هستند و تأثیر جنگ را در ارتباط با منافع سیاسی، استراتژیک و اقتصادی غرب مورد بررسی قرار میدهند.
به همان شکل «بازیهای جنگ» که من ۱۰ سال پیش در کالج جنگ در آن حضور یافتم، تمرکز ظریف آنها به روی جنبههای استراتژیک و تاکتیکی یک درگیری بالقوه جدی بهراحتی مانع از این واقعیت میشود که ما در این جا از قتل عام و نقص عضو بسیاری از شهروندان ایرانی و همچنین بسیاری دیگر از اهالی منطقه صحبت میکنیم.
حمله به بوشهر: «مرگ هزاران نفر»
در مطلبی مربوط به این موضوع، پروفسور «مارشا ب. کوهن»، متخصص مسایل ایران و اسرائیل، متذکر شد که در یک مقالهٔ ۱۱۴ صفحهای در مورد «مطالعه روی حمله احتمالی اسرائیل به مراکز توسعه هستهای ایران» فقط ۲ صفحه به موضوع تلفات انسانی (صفحات ۹۰-۹۱) اختصاص داده است. در این مطالعه گفته میشود: «هر حملهای به راکتور هستهای بوشهر باعث مرگ آنی هزاران نفری که در مجاورت سایت زندگی میکنند خواهد شد. هزاران نفر دیگر دچار سرطان ناشی از (نشست مواد رادیواکتیو) بمباران خواهند شد، یا حتی این رقم بسته به تراکم جمعیت در طول محدودهٔ آلودگی ممکن است به صدها هزار نفر برسد». مطالعه همچنین میافزاید: «بحرین، قطر، و امارات متحده عربی نیز تحت شدیدترین تشعشعات هستهای قرار خواهند گرفت». به عبارت دیگر این مقاله تأیید میکند که چون تشعشعات هستهای در سطح مرزهای ملی باقی نمیماند، مردم غیرنظامی کل کشورهای منطقه، از جمله متحدان آمریکا، مجبور به تحمل رنج عواقب وحشتناک هرگونه ماجراجویی نظامی اسرائیل علیه ایران خواهند بود.
مقاله شامل نمودار حوزهٔ مرگ و میر و صدمات ناشی از تشعشعات رادیواکتیو، براساس میزان در معرض قرار گرفتن میباشد. این حوزه از ۵۰/۵ رونتگن (واحد سنجش تشعشع اتمی) ـــ «بدون هیچگونه آثار بیرونی، تغییرات احتمالی جزیی در خون» تا ۵۰۰۰ رونتگن ـــ «بلافاصله انسان را ناتوان میکند و تمام کسانی را که در معرض تشعشع قرار میگیرند در عرض یک هفته میکشد.» نقشهٔ پیوست منطقه که الگوهای جهت وزش باد و قدرت آن را نشان میدهد، دقیقاً مشخص میسازد که تشعشعات به احتمال زیاد در چه جهتی رانده خواهد شد.
مقاله، بدون هیچ بحث بیشتری در ارتباط با ابعاد انسانی این عملیات، از ویژگیهای فنی مختلف سیستمهای موشکی ایران و اسرائیل صحبت میکند.
همدلی انسانی: آیا این تلفات ناشی از جنگ فرهنگی است؟
چگونه است که سیاستگزاران آمریکا و کسانی که در سازمانهای اطلاعاتی و اتاقهای فکر از آنها حمایت میکنند، کمترین دلسوزی را برای قربانیان تصمیمات سیاسی و نظامیشان از خود نشان میدهند؟ آیا آنها بهعلت آنکه با ماشینهای «اس-یو-وی» شوفردار اینقدر از این جلسه به آن جلسه میروند، به انسانهایی چنین بیدرد بدل شدهاند؟
موضوع رنج انسانها در میان این نخبگان تقریباً به یک تابو بدل شده است و معمولاً زمانی مطرح میشود که تبلیغات منفی رسانهها و یا چشمانداز این مسأله باعث میشود تا در مورد آن اقدام کنند.
آیا رسانههای خبری فرهنگ جنگ را ترویج میکنند تا شرایطی ایجاد گردد که شهروندان آمریکایی به رنج شهروندان کشورهای دیگر هیچگونه اهمیتی ندهند؟ میتواند اینگونه باشد که رسانههای تحت کنترل شرکتهای بزرگ نمیخواهند آمریکاییها در مورد این واقعیت که اجساد مردان، زنان و کودکان در ایران در اثر بمبگذاریهای وسیع و حملات هوایی تکه پاره و از هم جدا خواهد شد، و یا بر اثر بیماریهایی که به علت در معرض قرار گرفتن بمبهای «سنگر شکن» غنی شده با اورانیوم رقیق کم کم و به صورت دردناک نابود خواهند شد، هیچگونه احساسی نداشته باشند.
آخرین باری که فیلمی از کشته یا زخمی شدن کسی در جنگهای عراق، افغانستان و یا پاکستان نمایش داده شده، کی بوده است؟ حتی برای آن آمریکاییهایی که بهدنبال منابع رسانهای جایگزین هستند، احتمال آنکه «ویکی لیکس» که ویدیوی معروف «خسارات قتل» (ویدیوی مربوط به کشتار وحشیانهٔ غیرنظامیان، کودکان و عکاس و خبرنگار رویتر در محلهٔ بغداد نو توسط متجاوزان آمریکایی از طریق شلیک گلولههای کالیبر بالا از داخل هلیکوپتر) را پخش کرد، اولین و ـــ احتمالا آخرین ـــ رسانهای باشد که بیرحمی و جنایات آشکار این جنگها را در معرض دید همگان قرار میدهد.
برنامهٔ آلمانی «پانوراما»، در بخش «خسارات قتل»، قسمت بسیار عالی ویدیوی لو رفته «خسارات قتل» را تولید کرده است. این قسمت در ارتباط با سرباز آمریکایی «اتان مک کورد»، کسی که پس از قتل عام و با سرپیچی از دستور، یکی از کودکان مجروح را سراسیمه برای دریافت کمکهای پزشکی با خود برد.
این واقعیت که چنین برنامهای در آلمان بهشکلی غیرمعمول وسیعاً پخش گردد و (اتفاقا) بازتاب گستردهای هم مییابد، اما نه در آمریکا، نشاندهنده این واقعیت است که وقتی از مرگ و خرابی که جنگ آمریکایی مسبب آن بوده است صحبت میشود، خودسانسوری بر رسانههای خبری آمریکا سایه میافکند.
رسانههای خبری آمریکا این احتیاط کنونی را در نشان دادن واقعیتهای خونبار جنگ همیشه نداشتهاند. زمانیکه تلویزیون آمریکا تصاویر واقعی سربازان مجروح آمریکایی و روستاییان وحشتزده ویتنامی را پخش کرد، آمریکاییها آن را با جنبش گستردهٔ ضدجنگ، که در نهایت باعث پایان یافتن درگیری در آسیای جنوب شرقی گشت، پاسخ دادند.
«نورمن پادهورتز» دانشمند نومحافظهکار، حامی شدید جنگ ویتنام و همچنین جنگهای افغانستان و عراق، از خروج نیروهای آمریکایی از آسیای جنوب شرقی منزجر بود. او معتقد بود که جنگهای افغانستان و عراق لازم بود تا جامعه آمریکا از «سندروم ویتنام»، آنچه که او «خویشتنداری بیمارگونه در مقابل استفاده از نیروی نظامی» نامید، عبور کنند.
(هدف اصلی روابط عمومی دولتهای ریگان و بوش آن بود که مردم آمریکا را از این «سندروم ویتنام» خلاص کنند؛ روندی که از طریق جنگهای کوچک دههٔ ۸۰ مانند حمله به گرانادا، به جنگ در مقیاس متوسط مانند حمله به پاناما و سپس به جنگ در مقیاس بزرگتر در خلیج فارس علیه عراق گسترش یافت. پس از پایان کشتار ۱۰۰ ساعتهٔ جنگ زمینی علیه عراق، رئیس جمهور وقت، «جورج اچ دبلیو بوش»، اعلام کرد: «به خدا سوگند که ما یک بار برای همیشه سندرم ویتنام را شکست دادیم.)
از زمان شروع جنگهای پس از ۱۱ سپتامبر در افغانستان و عراق، رسانههای اصلی تحت کنترل شرکتهای بزرگ در عدم پخش واقعیات جنگ از تلویزیون موفقیت قابل ملاحظهای کسب کردند. مدیران شبکههای خبری با توجه به شکایات جنگطلبان معترض به پوشش «غیرمیهنپرستانه» جنگ، بهشدت از پخش تصاویری که ممکن است افکار عمومی را علیه جنگ بشوراند جلوگیری میکنند.
تا همین اواخر، سانسور تلفات جنگ شامل منع پخش تصاویر ورود تابوتهای نظامیان به پایگاه نیروی هوایی «دوور» بود. نادیده گرفتن واقعیتهای تلخ جنگ همچنین اجازه داد تا برنامههای تلویزیونی مثل «ستارهها مارکدار میشوند»، پخش گردند.
فقدان صداهای صلحطلبانه از طریق رسانههای اصلی همچنین باعث شد که آمریکاییها از واقعیتهای جنگ جدا بمانند، آتش وحشت غیرمنطقی شعله ور گردد و کمک کند تا قربانیان جنگ را چون افراد بیهویت «غیرخودی» بهدور از صفات انسانی نشان دهد.
ارزش دلسوزی برای انسانها غالباً بهعنوان ضعف در گفتمان رسانههای اصلی بهتصویر کشیده میشود. این پیشرفتی است که باید برای «پادهورتز» و دیگر یاران او که علیه «خویشتنداری بیمارگونه» علیه خشونت، که آمریکاییها را بعد از جنگ ویتنام آلوده ساخت، هستند، بسیار راضی کننده باشد.
حال که شرایط برای مشارکت ایالات متحده در ماجراجویی نابخردانه و سرکشانه نظامی اسرائیل علیه ایران مهیاتر میگردد، فراموش نکنیم که کسانی که طرفدار جنگ هستند، همیشه در آسایش و راحتی بهسر بردهاند و در جاهایی بودهاند که هرگز میدان جنگ را ندیدهاند و برای خود شرایطی ایجاد کردهاند که مطمئن باشند همواره در طول عمر خود از میدان جنگ و جسد له و لورده و کودکان ناقصالخلقه بهدور باشند.
_________________
* http://consortiumnews.com/2012/08/23/the-human-cost-of-war-on-iran/
** الیزابت موری در مقام معاونت افسر اطلاعات ملی برای خاور نزدیک در شورای اطلاعات ملی، پیش از بازنشستگی به مدت ۲۷ سال در دولت ایالات متحده، جایی که او در امور سیاسی خاورمیانه و تحلیل رسانهای تخصص یافته است، خدمت کرده است. او عضو کارآزمودهٔ متخصصان اطلاعاتی روانشناسی است.