کانادا: دولتمان ما را احمق تصور میکند
منبع : لو گران سوار – ٢ ژوئن ٢٠١٢
نوشته : کلود ژاکلین اردووان
قانون ٧٨، ” قانونی است که به دولت اجازه میدهد دیکتاتوری را برای راحتی و آرامش قشر مرفه، دنیای کسب و کار و سیاست برقرار سازد.”
هنگامی که میخوانم «قانون به دانشجویان اجازه میدهد، آموزش داده شده توسط آموزشگاههای عالی را دریافت کنند»، بدنم کهیر میزند!
در واقع، این عنوان نشان میدهد دولتمان تا چه حد ما را احمق تصور میکند. با تصویب قانون ٧٨، دولت ادعا میکند که از حقوق دانشجویانی که مایلند با وجود اعتصاب جاری ـــ که بهصورت دموکراتیک توسط انجمنهای مختلف دانشجویی به آن رای داده شده است ـــ به درس خواندن خود ادامه دهند، حمایت میکند. امروز بعدازظهر (٢ ژوئن) در مجلس، ۶٨ نماینده بر له این قانون رأی دادند و ۴٨ نماینده برعلیه آن. دولت «ژان شاره» ادعا میکند که این تصمیم دموکراتیک است و نمایندگان مردم از حق رأی خود استفاده کردهاند. یک چیزی این وسط مرا ناراحت میکند : دانشجویان نیز از حق رأی خود استفاده کردهاند و اعتصاب بهصورت دموکراتیک مورد تأیید قرار گرفته است.
اگر منطق قدرت را درست درک کرده باشم، هنگامی که مجلس به قانونی رأی دهد، بهصورت دموکراتیک عمل کرده است، ولی اگر دانشجویان به اعتصاب رأی دهند، آنان حقوق دانشجویانی را که به آموزشگاههای عالی برای تحصیل میروند، و بههنگام رأی گیری در نشستهای همگانی در اقلیت تام قرار دارند، رعایت نکردهاند. اعتراف میکنم یک چیزی را درک نمیکنم، یا اگر بخواهم بهتر بگویم، خیلی هم خوب درک میکنم. آنچه که برای رهبران ما مجاز است برای شهروندان سادهٔ ما که دانشجویان هستند، قابل پذیرش نیست….
دولت آقای «شاره»، با بهکارگیری دروغ و دستکاری، تردیدی در بهراه انداختن کارزارهای اطلاعاتی کذب برای آلوده کردن دیگران بهخود راه نداده است: دانشجویان بچههای لوس و ننری هستند که حاضر نیستند پنجاه سنت بیشتر در روز بپردازند. اینچنین است که آقای «مارتینو» در مقالهٔ ٢٩ آوریل خود که در روزنامهٔ «مونرآل» بهچاپ رسیده بود، در مورد یاد شده اصرار میورزد. از سوی دیگر، خانم «دنیز لومباردیه»، در مقالهٔ «باوراندن»، که در روزنامهٔ «لو دووار» مورخ ٢٨ آوریل منتشر شد، تلاش کرده بود نشان دهد که دانشجویان «کبک» در مقایسه با همتاهای خود در دیگر ایالات کانادا از دانش کمتری برخوردارند.
در ماههای اخیر بار دیگر شاهد بودیم تا چه حد رسانههای گروهی و قدرت، دست در دست یکدیگر، جنگ پخش اخبار دروغین را علیه دانشجویان آغاز کردهاند. اما دانشجویان، شهروندان تنبل، مخرب و بیمسئولیتی نیستند که آنها میخواهند به ما نشان دهند. آنها به اندازهٔ کافی سرکوب و برخی نیز مجروح شدهاند . شماری از آنان نیز از خط خارج شدهاند. اگر پلیس اجازه دارد از حد خود خارج شود، آیا دانشجویان نیز نمیتوانند چنین رفتاری داشته باشند؟ شبی من در مقابل ساختمان کتابخانهٔ بزرگ قرار داشتم. پلیس، بولوار «مزون نوو» را اشغال کرده بود. پلیسی را دیدم که چهل سالی داشت، کلاهخودی بر سر و آماده سرکوب دانشجویان. به او نزدیک شدم و آرام و با ادب از او پرسیدم که آیا تظاهرات آغاز شده است؟ با مشاهدهٔ سن و سال من که مشخص میکرد دانشجو نیستم (ولی من دانشجوی دورهٔ دکترا هستم!)، پلیس مورد نظر برای پاسخ دادن به من تأمل کرد و سپس برای چند لحظه چانهٔ او به حرکت در آمد. از او سپاسگزاری کردم و افزودم: «این جوانان از پشتیبانی کامل من برخوردارند.» فرد پلیس که گیج شده بود، شب بخیر گفت و بهسوی میدان «گاملن» بهراه افتاد. چانهٔ او را دیدم که منقبض شد و نگاهش ثابت. او دیگر آمادهٔ حمله بود….
«ژان شاره» و همپالکیهایش میدانند چگونه از این دوگانگی موجود در تمام انسانها، یعنی نیمی دیو و نیم دیگر فرشته، بهخوبی استفاده کنند. پیش از آنها، دیگرانی نیز بودند که همین کار را کردند. به هیتلر میاندیشم، همان هیتلری که یهودیها را در اردوگاهها زندانی کرد، چقدر کتاب که نسوزاند و چقدر اثر هنری که از بین نبرد.
هر دیکتاتوری برای سلطهگری خود روی نادانی مردم حساب میکند. با افزایش هزینههای تحصیلی، دولت درهای دانشگاهها را روی تنگدستترین اقشار میبندد. دولت با این عمل خود از قشر ممتازان بهعنوان تنها کسانی که میتوانند از عهدهٔ هزینههای تحصیل برآیند، حمایت میکند. یعنی جامعه را بهسوی دو قشر متمایز از یکدیگرمیبرد: در یک سو صاحبان سرمایه و در دیگر سو اقشار تنگدست. هزینههای تحصیلی همانند سدی میان دو طبقهٔ جامعه عمل میکند. دانشجویان میتوانند تلفن همراه داشته باشند یا برخی از آنان به جنوب کشور سفر کنند. اما مسأله در داشتن تلفن همراه یا سفر آنان نیست. مسأله این است که بتوانند بهجز تلفن همراه، رؤیای دیگری نیز در سر داشته باشند. تحصیل به شما امکان میدهد بیاموزید، درک کنید و و رؤیای دنیای دیگری را در سر بپرورانید. رفتن به دانشگاه، فقط هرچه زودتر وارد بازار کار شدن و سرانجام بزرگسال شدن (یعنی مصرفکننده شدن) نیست. رفتن به دانشگاه وارد شدن به محیطی است که در آن پول تنها محور صحبت نیست؛ دنیایی است که در آن انسان میتواند بهخود اجازه دهد بیطمع باشد. من که پنجاه و هفت سال دارم، برای لذت خودم به دانشگاه میروم. این امر مانع بزرگسال بودنم نیست؛ مانع داشتن یک حرفه یا بزرگ کردن دختر هفدهسالهام نیست. تحصیلات آن چیزی است که مانند دوران کودکیمان بهما اجازه میدهد دنیا را از نو بسازیم و بهکمک دانش خود رؤیای دنیای بهتری را در سر بپرورانیم.
قانون ٧٨، این رویا را در خطر قرار داده است. حقوق اساسی و مدنی شهروندان زیر پا گذاشته شده است و دولت درحال ساختن جامعهای است که در آن فقط دو طبقه وجود خواهد داشت: رهبران و بندگان. رهبران که از طبقهٔ مرفه جامعه آمدهاند، تحصیلات عالی کردهاند و بندگان، که از تنگدستترین اقشار جامعه برخاستهاند، به دانشگاهها راه نخواهند یافت و محکومند به این که رؤیائی بهجز آنچه که طبقهٔ حاکم برایشان مجاز دانسته است نداشته باشند.